خداوند، پاک است و پاکان را دوست دارد ؛پاکیزه است و پاکیزگان را دوست دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
شنبه 102 فروردین 26 , ساعت 12:55 صبح

گوش تو با ماست مادر؟ صدایمان را می‌شنوی ای سرزمین پیامبران؟ پس تا آن روز، گهواره‌هایت را تکان بده فلسطین و بلند لالایی بخوان. لالاییِ «فتح خیبر به دست حیدر». آن‌ها هزاران سال است که از داستانِ دستانِ مردان ما می‌ترسند.

گهواره‌هایت را تکان بده «فلسطین» و لالایی بخوان/ لالایی فتحِ «خیبر» به دست «حیدر»!‌

خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: و یاد می‌کنم خواهران و برادرانم را در مسجد الأقصی. آن‌گاه که چشم در چشم شیاطینِ تا بن دندان مسلح، کلام خدا را بر سینه‌هاشان فشردند و با تمام جانِ زخم کشیده‌ و مُشت‌های خونینِ در هم فشرده شده‌شان، آیه خواندند: «ما در تورات به بنی اسرائیل خبر دادیم که قطعاً دو بار در زمین فساد خواهید کرد و در برابر طاعت خدا به سرکشی و طغیان و نسبت به مردم به برتری جویی و ستمی بزرگ دچار خواهید شد. پس هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگانِ سختْ جنگ‌جو و نیرومند خود را بر ضدّ شما می‌انگیزیم تا شما را سخت در هم کوبند؛ حتی برای به دست آوردن مجرمان، خانه‌ها را جست‌وجو می‌کنند؛ و این است وعده‌ای قطعی!»

 

 

قرآن، نور است و نور، پایان سیاهی‌؛ و «موسی» بر کرانه کوه طور چشم به راه ماست تا این‌بار «نیل» را با قوم «محمّد» بگذرد! پس آیا با وجود این وعده صادق، صبحِ موعود، نزدیک نخواهد بود؟ آن زمانی که «قدس»، سینه «صهیون» را بشکافد و پس از سال‌ها اسارت در چنگال خون‌آشامِ ستاره پنج ضلعیِ ظلم، طلوع کند؟ آن روز که گوش‌های مست از مَع مَع گوساله سامری، فریاد حقیقت را بشنوند و فرعون‌های شهوتشان را به گور ببرند؟ آیا آن روز موعود فرا نخواهد رسید؟ روزی که تیترِ اول همه روزنامه‌ها و خبرگزاری‌های جهان همان «فتح قریب» باشد؟ روزی که به جای خون و باروت و گلوله، شیرینی سلام و صلوات و لبخند در کوچه‌های «صبرا» و «شتیلا» پخش کنند؟ روزی که به جای زجه بر تکه‌های بریده تن انسان زیر آوار عصیان، وزیدن خنکای نسیم زندگی را بر روسری‌های سفید دخترکان غزه در ساحل مدیترانه به تماشا بنشینیم؟

 

 

ملالی نیست. بگذار به رگبار ببندند آرزوهای ما را. بگذار کور کنند چشم‌هایمان را، و بشکنند پاهایمان را اما تا زمانی که خون جاریست و رگ‌هایمان جاری‌تر! ما با بال‌هایی از پرهای خونینِ شهادت پرواز می‌کنیم. چون ما فرزندان کوه‌هایی هستیم که ایستاده در تاریخ می‌میرند و شریانِ حیات از گلوهای بریده ماست که می‌گذرد؛ پس از فلسطین دل نخواهیم کَند. اینجا، برای آن‌ها نیست. این بقعه مُبارکه، این سرزمین مقدس، بر آن‌ها حرام است. با آن‌ها بگو موسی که خداوند به تو چه گفت! بگو که «قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ ? أَرْبَعِینَ سَنَةً ? یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ ? فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ ?26?»

 

 

ما بر کرانه‌ی قدس ایستاده‌ایم ای فلسطین؛ در میانه‌ی هفتمین آسمان! بی‌مرز و با سرهایی سپرده به نور. و شیاطین رجم شده را کِی توانِ گذشتن از عظمت آسمان هفتم بود؟! پس بر فرزندانت اشک مریز ای اولین قبله‌گاهِ الله. ای مادر! بگذار که فرزندان اسرائیل، استخوان‌هایمان را چون برادرشان یوسف، به حسرت و حسد در هم بکوبند! بگذار این بار با خون خودمان پیرهن‌هامان را سرخ کنند! و بگذار به یعقوب بگویند که بی‌ چاره‌ بودند و گرگِ تقدیر، ما را دریده! اما چاه هر اندازه هم بلند باشد و عمیق، ما «عزیز» خواهیم شد. اندکی صبر ای فلسطینِ مقاومت؛ و آنگاه بلوغ کرامت را به تماشا بنشین. «وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا ? وَکَذَ?لِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ?22?»

 

 

آن‌ بیرون رانده‌های حیران را چه شده؟ با این همه آیه و نشانه هنوز نمی‌دانند که ما خونیم در رگ‌های زمین و فریادیم در گلوی آسمان؟ و اگر آن روز وعده داده شده فرا برسد، چون مرگ، جان‌هاشان را به گلوگاه تن‌هاشان خواهیم رساند؟ تو به آن‌ها بگو مادر! به آن‌ها بفهمان ای فلسطینِ رنج و صبر و شکوه، که به بمب‌های خوشه‌ای‌شان دل خوش نکنند، چون برای کشتن خوشه‌های زیتون کافی نیست؛ عطر زیتون را نبوییده‌اند؟! خاکِ پای ریشه‌هایش را چطور؟ تا حالا که باید فهمیده باشند شاخه‌ای که از ریشه‌های ما جان گرفته باشد نامیراست!

 

ما نمی‌میریم مادر! این حکم خداوند است. حتی اگر خودشان را به ندیدن بزنند. ما نمی‌میریم و هر ذره‌ی خاک تو یک روح است! یک وطن! آن هم زنده و سخاوتمند و زایا. ما در روز موعود چون بُراده‌های آهن به هم خواهیم پیوست و از نیام کشیده خواهیم شد. گوش تو با ماست مادر؟ صدایمان را می‌شنوی ای سرزمین پیامبران؟ پس تا آن روز، گهواره‌هایت را تکان بده فلسطین و بلند لالایی بخوان. لالاییِ «فتح خیبر به دست حیدر». آن‌ها هزاران سال است که از داستانِ دستانِ مردان ما می‌ترسند؛ دستانِ نیرومندی که دوباره خواهند آمد و قلعه‌هایشان را زیر و زبر خواهند ساخت و این نه حرفِ ما، که وعده‌ خداوند است: «وَقَضَیْنَا إِلَى? بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا ?4? فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّیَارِ ? وَکَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا ?5?»



لیست کل یادداشت های این وبلاگ